داداچ، ساقی خودت کیه!
وقتی ضد انقلاب ایرانی اینقدر مست لایعقل می شود که اصلا متوجه معنای کارهای عاقلانه ی دیگران نیست، کارش به جایی می رسد که کارهای عاقلانه ی دیگران را می بیند و تمسخر می کند. به چنین انسانی در این حالت مشخص، مجنون گویند.
و اما ماجرا :
یکی از طلاب، در واکنش به اقدامات برخی در این چند روزها، در چهارچوبی برگرفته از اقدام آنها، با شجاعت و ایمان، پرچم جمهوری اسلامی را در دست می گیرد.
این عمل وی ، با وجود آنکه اصلا تکرار نشد، فشار زیادی به ضد انقلاب می آورد. تا جاییکه اعضای سازمان منافقین شروع به تهدید او می کنند :
کاریکاتورهای زیادی علیه وی درج می شود وعصبانیت ضد انقلاب به معنای واقعی ایجاد می شود. اما بعد از مدتی، ضد انقلاب سعی می کند خود را جعم و جور کرده و به جای نمایش عصبانیت خود، سعی کند تا با تمسخر موضوع، از ارزش آن بکاهد.
در این تمسخر، آنها ادعا می کنند از آنجه که رفتار روحانی محترم با تکرار چهارچوب اعمال خود آنها بوده، پس ایشان اشتباه کرده و اگر کسی می خواهد از پرچم جمهوری اسلامی ایران حملت کند نباید آن را در بلندی در دست بگیرد زیرا آنها روسری را بر بلندی در دست می گیرند چون با آن مخالفند.
آنها بر سر چوب زدن روسری و پرچم را هم نشان مخالفت با موضوع معرفی کرده و از این طریق سعی می کنند بگوید اقدام روحانی محترم بی دقتی بوده .
خروجی هماهنگ کانالهای مختلف ضد انقلاب را با هم ببینیم :
در این کاریکاتور می بینیم که دختر بی حجاب به روحانی پرچم بدست می گوید : حاجی داری اشتباه می زنی!ما مخالفشیم که زدیم به چوب.
در ادامه، همین تفاسیر، به متن هم تبدیل شد :
و حالا بررسی حقیقت ماجرا :
دختر خیابان انقلاب چند کار می کند : چیزی را بر سر چوب می زند و از جایی بالا می رود خودش و اون شیئی را نمایش می دهد . جای آن چیز، که روسری است، روی سرش بوده و او آن را با حالات تحقیرآمیز روی چوب زده و به نمایش می گذارد.
پس :
اولا او با اصل حجاب مشکل دارد نه اجباری بودن آن .
ثانیا: او آن را از جای اصلی خود برداشته و با حجالت تمسخرآمیز به چوب می زند.
ثالثا: خودش را به عنوان عامل این کار و در حالتی که این تغییر را انجام داده به همه نشان می دهد.
حالا سئوال :
مگر روحانی محترم مذکور پرچم را از جای خود برداشته و در حالتی تحقیرآمیز "به چوب زده"؟ یا اینکه خیر، ایشان پرچم و چوبش را در دستش گرفته.
اگر قرار باشد هرآنچه که ما در دستمان روی چوب بگیریم ، با آن مخالف باشیم، پس معنای کاریکاتوری که خودتان کشیدید هم معکوس می شود. اصلا حواستان نیست؟!
آنچنان که در این کاریکاتور اولی می بینیم، دو چوب (!) در تصویر است. یکی در دست روحانی و یکی در دست آن دختر.
اگر قرار است هرکسی ، مطابق کاریکاتور دوم ، هرچیزی که با آن مخالف است را بر سر چوب زده باشد، با این حساب آن روحانی هم با آن چیزی که ضد انقلاب آن را به قفس کشیدن زنان معرفی کرده، مخالف است! آیا ضد انقلاب چنین ادعایی در مورد روحانیت دارد؟
مشخص است که ضد انقلاب اتفاقا روحانیت را عامل آن چیزی که "به قفس انداختن زنان" معرفی شده، می دانند. پس آنها روحانیت را با این امر مخاف نمی دانند. پس چطور ممکن است یک روحانی چیزی را که با آن مخالف نیست ، بر سر چوب بزند؟!
اینجا چه چیزی معلوم می شود ؟
1- ضد انقلاب خودش هم تصیمش را نگرفته که سر چوب چی را بزند. چیزی را که با آن مخالف است یا چیزی که با آن موافق است.
2- ضد انقلاب هر عملی که به ظاهر مخالفت با روحانیت و جمهوری اسلامی بنظر برسد انجام می دهد و اصلا به بی منطق بودن یا تناقض آن فکر هم نمی کند. (مگر ضد انقلاب کلا فکر هم می کند؟)
و حالا بحث آخر که حالت تیر خلاص در مغر تعطیل ضد انقلاب دارد :
داداش، اگر فقط چیزی را که مخالف آن هستیم را باید به چوب بزنیم و اگر چیزی را سر چوب زدیم با آن مخالفت کردیم، پس الان جواب شما برای این تصاویر چیست؟ از بچه های آمریکا برایتان گذاشتم :
خب ، جناب کاریکاتوریست روزنامه ی کیهان لندن! بفرما ببینم ! الان تو جنست خوب نبوده که میگی هرکسی هرچیزی رو سر چوب زد باهاش مخالفه، یا سربازهای آمریکایی Overdose کرده اند یا بقول شما جنسشان خوب نبوده که رفته اند این کار را کرده اند و پرچم خودشان را سر چوب زده اند؟
اتفاقا این سربازها هم ثل شما، هم روی سکو هستند، هم سر چوب ! زده اند و هم خودشان هم همانجا هستند.
داداچ. ساقی خودت کیه؟ جنست خوب نیوده ! چون کسی نمیاد چیزی رو بدش میاد پرچم کنه!
می بینی ؟ روز ملی ایسلند است.
می بینی ؟ روز ملی کاتالونیای اسپانیا است.
پس این کار
نه تنها مخالف با پرچم نیست بلکه افتخار کردن است.
حله ؟
حله چشاته !
:))
- ۹۶/۱۱/۱۴
- ۳۳۴ نمایش